loading...
توبه...وبلاگی برای متحول شدن
مهدی شهریاری بازدید : 119 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

یه روز یه برنده کوچولو تو سرمای زمستون تو دل سیاهی شب

داشت از این درخت به اون درخت می رفت دانباله خارو خاشاکی بود

تا بتونه لانه خودشو بالایه یکی از همین درختا بسازه ...

همین جور داشت تکو تنها دانباله چیزایی بود که بتونه خونشو بسازه

بعد یه مدت لانه خودشو ساخت و با ارامش رفت تا استراحتی کنه و بخوابه

اما بعد یه مدتی طوفانی شد و لانه برنده افتاد زمین

برنده خیلی دلش گرفت به خدا گفت: خدایا خونه کوچیک من کجایه دنیایه

تو رو تنگ کرده بود که اینجوری تو زمستون منو اواره کردی؟

خدا گفت: ماری کنار لانه تو کمین کرده بود و تو در خواب بودی مجبور شدم

طوفانی کنم تا از لانه بیرون بیای و نجات بیدا کنی...

گاهی وقتا قبل اینکه گله یا شکایتی کنیم از بدی تقدیر بهتره فکر کنیم حکمتش چی بود؟

مهدی شهریاری بازدید : 206 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

این قصه رو از زبان مادرم شنیدم والا نمیدونم یه قصه هستش یا واقعیت

مادرم گفت: در زمان قدیم در یک خانه سه پسر بودن که دو پسر بزرگتر ازدواج کرده بودن و هر کدام فرزندانی داشتن و حال نوبته به پسر سوم خانواده ...

پسر کوچک همسرش زنی با ایمان و جوان و زیبا بود
عروس های بزرگتر به او چون جوانتر و زیبا تر بود حسادت میکردن
و چون مادر شوهر عروس کوچکتر را بیشتر دوست داشت عروس های بزرگتر با او دشمن شده بودن هر روز یه دروغ هر روز یک غیبت
مدتها گذشت و عروس کوچکتر صاحب فرزندی نمیشدن و عروس های بزرگتر زندگی را برایش جهنم کرده بودن تا روزگاری گذشت عروس دوم خانواده فرزندی دیگر به دنیا اورد و عروس کوچک خانواده برای تبریک رفت نزد او ...
فرزندش را در اغوش گرفت و ارام ارام در گوش کودک چیزی زمزمه میکرد ...
در همان روز فرزند تب شدیدی کرد و در بستر افتاد عروس های بزرگتر به اون تهمت زدن که اون نیز در گوش فرزندش چیزایی خوانده که این چنین کودک بیمار شده و به او بسیار تهمت زدن و او به فزرندان ایشان حسادت میکند
تا اینکه از عروس کوچک خانواده سوال کردن چه چیز در گوش فرزند خواندی که مادرش این چنین اشفته شده ؟
او با ارامش گفت خواست خداوند است که فرزند بیمار شود و قضا قدر

و الا من در گوش فرزندش جز اذان و ایه الکرسی چیزه دیگری نخواندم...

مهدی شهریاری بازدید : 139 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

اولین سوال شک انگیز شیطان در دل یک مسلمان؟

تا حالا شده بگید که خدا که از عاقبته ما خبر داره  ما هر کاری کنیم از بد بودن یا خوب بودن ما با خبره فوقش بریم به جهنم!!!

پس چه نیازه من تلاش کنم یا نه؟ یعنی ما فکر میکنیم مجبوریم نه مختار

حالا یک مثال ...

پدری سه فرزند پسر داره که به هر کدوم اونا 30 هزار تومن میده که برن هر جور دلشون می خواد خرجش کنن و بعد اینکه خرجش کردن صادقانه به پدرشون بگن که چکارایی با پولشون انجام دادن؟
پدر بدون اینکه پسراش  بیان بگن که چکارایی کردن میدونه که پسر اول میره پولشو میده به کار خیر میندازه.
دومی پولشو  خرج مشروباته الکی میکنه
و سومی پسنداز میکنه ...
چرا میدونه؟ چون از پسراش اگاهی داره و اونا بچه هایه اون پدر هستن و از اخلاقشون با خبره
حالا خدایی که ما رو خلق کرد ایا نمی دونه ما قراره چکار کنیم با زندگیمون ؟ ما رو مختار خلق کرد تا مختار زندگی کنیم نه مجبور اما از ذات ما خبر داره ...
پس ما خودمون سرنوشتمونو با عقل و منطق رقم میزنیم پس خدایا به امید تو...

مهدی شهریاری بازدید : 135 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

در زمان های خیلی دور قبل از میلاد مسیح یک مرد در بالایه کوه در یک کلبه زندگی

میکرد که  شب و روز به درگاه الهی عبادت میکرد و جایگاه خاصی در نزد  پروردگار خویش

و مردم داشت   انقدر عبادت کرد که به درجه ایی رسید که خداوند فرشته ایی بر وی فرستاد

که به او بگویید می توانی شفا دهی بیماران را...

ادم های زیادی رفتن و خداوند توسط ان مرد بزرگ انان را شفا میداد که نوبت رسید به دختر پادشاه که فلج کل اندام بود . پادشاه که شنیده بود همچین مردی وجود دارد دخترش را نزد او برد تا شفا پیدا کند

مرد پرهیزگار گفت باید فرزندت را اینجا بگذاری تا من به درگاه الهی دعا کنم وقتی که دخترت خوب شد خودش با پای خویش برگردد ...

شیطان در شب اول نزد مرد امد و گفت بنده من باش و نگاه کن دختری که هیچ دفاعی از خود ندارد و تو می توانی بر او تسلط پیدا کنی و ببین چقدر زیباست!

شب و روز گذشت  و شیطان دست برنداشت تا انکه ان مرد فریب هوس و شهوت را خورد و بر ان دختر فلج تسلط یافت و زنا کار شد...

ترسید که مبادا دختر به پدر خویش بفهماند و او را اتش بزنند گفت چه کنم؟ شیطان گفت اون را بکش و تیکه تیکه اش کن و بدنش را در قسمت های مختلف جنگل دفن کن

و ان مرد اینکارو کرد ...

پادشاه امد و گفت دخترم چه شد ؟مرد گفت او شفا پیدا کرد و برگشت به خانه !

پادشاه  موقع برگشت از جنگل گذشت که سگ دختر بو صاحب خویش را حس کرد و زمین را با پاهایش بلند میکرد . سر دختر پیدا گشت...

پادشاه دستور داد ان مرد را اتش زنند...   او را بستند تا اتشش بزنند گفت ای شیطان تو مگر نگفتی به من کمک میکنی پس چه شد؟

شیطان گفت پس بر من تعظیم کن تا نجات یابی مرد گفت دست و پایم بسته چگونه تعظیم یا سجده کنم ؟

شیطان گفت با چشمانت و ان مرد از خدا پرستی به شیطان پرست تبدیل شد و با چشمانش تعظیم کرد و اتش او را در برگرفت!

مهدی شهریاری بازدید : 134 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (1)
وقتی مدام تو گوش خدا می خونی که برم برم برم از این شهر ..... دور شوم...

وقتی خدا هم به حرفت گوش می کنه و میری میری و میری... دور می شوی

وقتی باز دم گوش خدا داد می زنی که غلط کردم بر گردونم بر گردونم برگردونم... و بر می گردی

وقتی به این فرآیند فکر می کنی با خودت می گی دلیل رفتنت چی بود و دلیل برگشتت چی؟!

به این نتیجه میرسی که اول تکلیف خودت رو روشن کن بعد تو گوش خدا بگو

الان دیگه جرات ندارم بگم پشیمونم

از انتقالی ام به مشهد پشیمونم

و من می دونم که هیچ گاه نمی تونم طعم چیزی که میخوام رو بچشم

پ.ن: کلاس های معارف اسلامی و متون اسلامی برام حکم شکنجه گاهی داره که به فکر و شخصیت و استقلالم تجاوز می کنه و تا چند روز دچار رفتار های عصبی میشم!

مسخره است! مثال میاره واسه من تا قانع بشم. ولی نمی دونه با این مثال میشه مثال نقضی آورد که همه چی رو خراب کنه

ما آدم ها در مورد مسائل دینی و حتی اجتماعی دچار خودفریبی شده ایم. و خود فریبی به دگر فریبی رسیده است.

دست از خرافات بردارید.... لطفــــــــــــــــــــــــــا

 متذکر بشم که بنده آدم لامذهب و یا کافری نیستم!( یه بنده خدایی وقتی فهمید یه بنده خدایی نماز نمی خونه .. گفت کنارش نشین نجسه!

مهدی شهریاری بازدید : 145 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)
چقدر بعضی ها کوته فکرن!

 جهان بینی بعضی ها قد همین زاویه دید چشماشونه!!

اپسیلن!

تقصیر اونا نیست... تقصیر ماهاست!

جالبتر از همه اینکه.... خود ما هم شدیم عین همینایی که ازشون انتقاد می کنیم!

راه گریزی نیست...

دلم می خواد دنیا رو تنهایی به تماشا بنشینم!

مهدی شهریاری بازدید : 155 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی.... تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

یه زندگی دیگه ای می خواستم

یه زندگی پاک و زیبا

یه زندگی که فقط خدا توش بدرخشه و بس

با کسی باشم که منو هر روز به خدا نزدیک تر کنه

یه زندگی برپایه معنویات

چی شد پس؟

اون همه آمال و آرزو کجا رفت

خودم باعثش شدم؟

تو رو نمی تونم مقصر بدونم اما کاش ....

برگشتنم سخته

خیلی سخت

مهدی شهریاری بازدید : 291 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)
ای بشر آخر چه پنداری که دنیا مال توست       ور مپنداری که هر ساعت اجل دنبال توست

آنچه خوردی مال مورست آنچه بردی مال توست       انچه مانده مال وارث آنچه کردی مال توست

شناسنامه انسان

نام:انسان

نام خانوادگی:آدمیزاد

نام پدر:آدم

نام مادر:حوا

لقب:اشرف مخلوقات

نژاد:خاکی

محل سکونت:منظومه شمسی کهکشان راه شیری

محل صدور:سراچه دنیا

مقصد:آخرت

ساعت پرواز:نا معلوم

مکان پرواز:نا معلوم

وسایل مورد نیاز:۱-دو متر پارچه سفید۲-عمل نیک۳-دعای اولاد صالح۴-دعای مومنین

توصیه های ایمنی:اجرای دقیق آموزه های قران و سنت پیامبر (ص)

در صورتیکه قبل از پرواز با مشکلی رو به رو شدید با شماره های زیر تماس بگیرید

 آیه ۱۸۶ سوره بقره          آیه ۴۵ سوره نسا          آیه ۵۵ سوره اعراف        آیه  ۱۲۹ سوره توبه      

                                                     آیه های ۲ و۳ سوره طلاق

مهدی شهریاری بازدید : 945 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

ابتدا باید با این موضوع و عوامل آن آشنا شوید و راهکار رفع غفلت و توجه به یاد خدا را بدانید.


غفلت یکی از مهم ترین عوامل حسرت در روز قیامت است؛ زیرا در آن روز که پرده ها کنار می رود، آدمی در می یابد که چه فرصت های بزرگ و بی مانندی را از دست داده است؛ چرا که زندگی دنیوی دیگر تکرار شدنی نیست و هرگز فرصتی دوباره به کسی داده نمی شود تا به دنیا بازگردد و از گوهرهای بسیار افتاده بر زمین گرد آورد و در روز قیامت به بهای بسیار بفروشد.


تاثیر بسزای غفلت در زندگی دنیوی و اخروی انسان چنان است که آیات بسیاری از قرآن به این مهم اختصاص یافته است؛ زیرا سختی ها، گرفتاری ها و تنگی های زندگی دنیوی ریشه در غفلت آدمی دارد و خداوند از بشر می خواهد تا برای دست یابی به زندگی خوب در دنیا از غفلت رهایی یافته و یاد و ذکر او را در دل و جان داشته باشند.


نویسنده با توجه به اهمیت این مسئله در زندگی دنیوی و اخروی آدمی، با مراجعه به آیات قرآنی تلاش کرده است تا عوامل و موانع غفلت را شناسایی و دراین نوشتار تقدیم خوانندگان نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.


? غفلت و سختی و حسرت


غفلت دو کارکرد اساسی و پیامد اصلی در زندگی دنیوی و اخروی دارد. هرچند که آثار و پیامدهای غفلت از خدا و نشانه های الهی و یا قیامت و رستاخیز، بسیار متنوع و متعدد است ولی بی گمان هسته مرکزی و اصلی آن را می بایست در سختی ها و حسرت های آن در دنیا و آخرت جست؛ زیرا هرکسی از خدا غافل شود، خداوند او را در سختی معیشت قرار می دهد و زندگی را بر او دشوار می گیرد (طه آیه 124) لذا با وجود همه دارایی ها و توانایی ها، در چنان سختی و تنگنایی قرار می گیرد که گویی جهان با همه گشادگی اش بر او تنگ آمده است.


از آن جایی که شخص غافل، نسبت به خداوند و نشانه هایش که در همه جا حضور مستقیم و پررنگ دارد، اعتنا و توجهی نمی کند که گویی این امور و چیزها اصولا وجود ندارد و دیده نمی شود، خداوند بازتاب این عمل را در آخرت با نابینایی و کوری نشان می دهد و در قیامت کور و نابینا محشور می گرداند تا این گونه بازتاب و پاداش رفتار و اعمال خویش را ببیند و بچشد. (طه آیه 124)


خداوند در آیات 37 و 39 سوره مریم و نیز 97 سوره انبیاء با اشاره به غفلت مردم در دنیا نسبت به اهداف آفرینش و فلسفه آن، می فرماید در روز قیامت که پرده های غفلت از جلوی چشمان ایشان برداشته می شود، حسرت و اندوه و پشیمانی به سراغشان می آید و از این که فرصت ها و ظرفیت های بسیاری از دست داده اند، بر خویشتن خویش، ملامت و سرزنش می فرستند مرگ را برای خود آرزو می کنند که خداوند می فرماید نه تنها یک مرگ بلکه در این روز رستاخیز، بی پایان مرگ در انتظار ایشان است؛ زیرا چنان در دوزخ جلال الهی شکنجه و عذاب می شوند که می میرند و دوباره جان می گیرند و دوباره مرگ و زندگی برای ایشان تکرار می شود.


غفلت انسان نسبت به خدا و آخرت به معنای بی اعتنایی به وحی و دین و بازیچه قرار دادن آن (انبیاء آیات 1 و 2) و ترک ایمان به قیامت و خداست (مریم آیات 37 و 39) از اینرو به سادگی به تکذیب رسولان و پیامبران (انبیاء آیات 1 تا 3) می پردازد و دین و دینداری را دروغ می شمارد. (همان)


? عوامل غفلت از خدا و یاد او


اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا و چگونه انسان دچار غفلت از خدا و یا غفلت از یاد او می شود و درنتیجه از آخرت و رستاخیز غافل شده و در دام تکذیب دین و مانند آن می افتد؟


قرآن به این پرسش در آیات چندی پاسخ داده که در این جا به برخی از علل و عواملی که موجب می شود تا انسان از خدا و یا از یاد او غافل شود اشاره می شود.


عواملی را که باعث غفلت انسان از یاد خدا می شود به دسته اصلی عوامل ایجادی و عوامل زمینه ساز تقسیم کرد؛ زیرا برخی از عوامل خود به طور مستقیم موجب می شوند تا انسان گرفتار غفلت از خدا شود و برخی دیگر زمینه ها و بسترهایی را فراهم می آورد تا آدمی گرفتار غفلت شود.


بی گمان اموری چون هواهای نفسانی (کهف آیه 28) و دلبستگی به دنیا و دنیاطلبی (همان) در کنار شیطان و وسوسه های آن (مائده آیه 90 و 91) مهم ترین عوامل غفلت در انسان است.


خواسته های نفسانی و هواهای بی پایان آن، می تواند انسان را چنان سرگرم خود کند که دیگر اصل و فلسفه آفرینش و زندگی فراموش شود. از این رو خداوند رفاه و آسایش (اعراف آیه 95 و 134 تا 136 و یونس آیه 12 و هود آیه 10) را به عنوان زمینه ساز غفلت آدمی برمی شمارد؛ زیرا رفاه زدگی و آسایش زیادی موجب می شود که آدمی سرگرم پاسخ گویی به هواهای نفسانی شود و از مسیر کمالی و فلسفه آفرینش دور و غافل گردد.


دلبستگی های آدمی به فرزندان (منافقون آیه 9) مال و ثروت و دلبستگی به آن (ص آیات 31 و 32) دلبستگی به دنیا و زینت های آن (کهف آیه 28) سرگرم شدن به تجارت و داد و ستد (نور آیه 37)، گردآوری ثروت (تکاثر آیه 1 و 2)، تلاش برای افزایش ثروت و قدرت جهت برتری یافتن بر دیگران (همان) موجب می شود انسان چنان غرق در دنیا و لذت های آن شود که از خداوند غافل گردد.


البته تفاخر به ثروت و قدرت و شمار یاران وخویشان (تکاثر آیات 1 و 2)، تکبر و خودبزرگ بینی) (اعراف آیات 205 و 206 و فصلت آیه 15)، گرفتار شدن در امور باطل و نابهنجاری های رفتاری چون شراب خواری (مائده آیات 90 و 91) قماربازی (همان) اسراف گری و تبذیر و ریخت و پاش (یونس آیه 12)، افراط در سور و شادمانی (غافر آیات 73 و 75) موجب عمده غفلت آدمی و زمینه ساز گرفتاری در این بلای بزرگ است که همه فرصت ها را می برد و ظرفیت ها را می سوزاند.


? برخی نشانه های غفلت از خدا


برای این که انسان های غافل از خدا را بشناسیم و یا خود را با معیاری بسنجیم تا بدانیم آیا از جمله این دسته از انسان ها هستیم یا نه می توان به نشانه هایی که خداوند در قرآن بیان داشته مراجعه کنیم.


خداوند درباره کسانی که گرفتار غفلت از خداوند هستند نشانه هایی را بیان داشته که در این جا به شماری از آنها اشاره گذرا می شود.


ازجمله نشانه های غفلت از خدا می توان به پیشگیری از کارهای نیک اشاره کرد. کسانی که از خداوند غافل هستند نه خود به کارهای خیر و نیک اقدام می کنند و نه اجازه می دهند تا دیگران این گونه باشند. (توبه آیه 67) آنان به سبب این که خداوند را فراموش کرده و از وی غافل گشته اند، اصولا با کار نیک و خیر میانه ای ندارند و هرگونه کار نیک را بی خردی می شمارند.


تحقیر فقیران و بینوایان و نادیده انگاشتن شخصیت انسانی تهیدستان و به خود بستن امتیازات موهوم، همه از نشانه های غفلت از خداوند است که در آیه 28 سوره کهف به آن اشاره شده است.


چنان که گفته شد انسان های غافل از خداوند به کار خیر و نیک گرایشی ندارند، از این رو انفاق را دوست ندارند و به کسی کمک مالی نمی کنند (توبه آیه 67) و دست هایشان نسبت به این امور بسته است و هیچ دست بازی نسبت به کمک و انفاق به دیگری ندارند.


اینان نه تنها به خوبی ها و نیکی ها گرایش ندارند بلکه به زشتی ها گرایش داشته و به ترویج و اشاعه آن می پردازند و ناهنجاری ها و رذالت ها را تشویق و ترغیب می کنند (توبه آیه 67) چرا که در دام هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی هستند و خدایشان را هواهای نفسانی قرار داده اند و تنها برای رضا و خشنودی آن عمل می کنند.(کهف آیه 28)


این گونه است که انحطاط اخلاقی (اعراف آیه 179)، تکبر و تفاخر (اعتراف آیه 205 و 206)، فسق و فجور و گناه پیشگی (حشر آیه 19) زیبا جلوه دادن اعمال زشت (یونس آیه 12) و گسترش و اشاعه آن (همان) در انسان های غافل از خداوند مشاهده می شود.


از جمله عواملی که می تواند موجب غفلت انسانها و خصوصاً انسانهای مومن شود. می توان به اسراف و تبذیر (یونس آیه 12 و آیات دیگر)، رفاه زدگی (زمر آیه 8 و 49 و فصلت آیه 50 و 51) مشغول شدن به تجارت (نور آیه 37) دنیاگرایی (کهف آیه 28) هواهای نفسانی و پیروی از آن (همان) اشاره کرد.


بسیار دیده شده که اهل ایمان به سبب سرگرم شدن به این دسته از امور و مسائل، از یاد خداوند باز مانده و دچار تنگناها و فشارهای زندگی شده اند.


? موانع غفلت و عوامل غفلت زدا


راه رهایی انسان از غفلت و آثار و پیامدهای زیانبار آن، بهره گیری از عقل و تفکر در هستی در کنار تزکیه نفس می باشد. به این معنا که تعلیم و تزکیه به عنوان دو عامل مهم در رهایی از غفلت بسیار مهم است؛ زیرا غفلت زمانی پدید می آید که انسان نسبت به هستی و فلسفه آفرینش غافل شود و با سرگرم شدن در امور مادی و دنیوی و پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی، خدا و اهدافش را فراموش کند.


از آن جایی که انسان ها به طور طبیعی گرفتار دنیا هستند و مظاهر و زینت های آن موجبات غفلت و فراموشی را نسبت به خدا و اهداف آفرینش فراهم می آورد، لازم است که هر از گاهی به وی گوشزد شود. از اینرو بعثت پیامبران و رسولان الهی راهی برای بازداشتن مردم و جنیان از غفلت قرار داده شده است (انعام آیه 130 و 131) چنان که تبیین آیات خدا برای مردم، مایه تذکر و زدودن غفلت از آنان می شود (بقره آیه 221) و پیامبران برای ایفای این نقش فرستاده شده اند.


انذار و بیم دهی، مایه زدایش غفلت و بی خبری مردم از اهداف خلقت و بازگشت به مسیر درست کمالی است که در آیات 130 و 131 سوره انعام و 39 سوره مریم و 36 سوره قصص و 3 و 6 سوره یس به آن توجه داده شده است. براین اساس کسانی که در عرصه آموزش و تربیت افراد جامعه فعالیت می کنند، لازم است که از انذار و بیم دهی به عنوان یک عامل غفلت زدا بهره گیرند.


بصیرت و بینایی نسبت به حقایق آخرتی، مانع جدی در برابر غفلت و بی خبری از آن است؛ چنان که اندیشیدن در حقیقت دنیا و آخرت (انعام آیات 31 و 32 و روم آیه 7 و 8) و هم چنین نگرش عمیق در حقیقت دنیا و آخرت (همان) نقش بسیار مهمی در غفلت زدایی ایفا می کند بلکه حتی اجازه نمی دهد تا آدمی خود را مشغول به امور دنیوی و سرگرم آن کند و از خدا و اهداف آفرینش غافل شود.


مقایسه دنیای گذرا با حقیقت زندگی آخرتی (نحل آیات 107 و 108 و عنکبوت آیه 64 و قیامت آیه 20 و 21) می تواند مانع جدی در برابر غفلت باشد، چنان که مشاهده قدرت خداوند در آفرینش نخستین و تفکر درباره آن نیز از دیگر موانع غفلت است که در آیات 61 و 62 سوره واقعه به آن اشاره شده است.


خداوند گاه برای بیدار کردن آدمی، از علل و عواملی چون سختی ها و مجازات و گرفتاری ها بهره می گیرد. از این رو برخی از فشارها و تنگناها به عنوان عوامل غفلت زدا مورد توجه است. آیات بسیاری به این مهم توجه داده است که از آن جمله می توان به آیه 12 سوره یونس و آیه 67 سوره اسراء و 33 سوره روم و 8 سوره زمر اشاره کرد.


خواندن قرآن و توجه به تذکرات قرآن (انبیاء آیه 1 و 2 و نور آیه 1 و قصص آیه 51 و مانند آن) و یاد خداوند در صبح و عصر، زداینده غفلت انسان از خداست. (اعراف آیه 205)


این ها نمونه هایی از موانع غفلت و عوامل غفلت زدا است که در آیات قرآنی به آن توجه داده است. بنابراین انسان می بایست همواره به این نکته توجه کند که عوامل غفلت در درون و بیرون آدمی چنان قوی است که اگر اندکی غافل شود و هوشیار و بیدار نباشد، ممکن است در دام بزرگ غفلت گرفتار آید و دنیا و آخرت خویش را تباه کند و انگشت حسرت و ندامت بگزد.


کسانی که خود را در دنیا هوشیار و بیدار نکنند، باید این انتظار را داشته باشند که عذاب قهر الهی، نقطه ای بر پایان غفلت زدگی و بی خبری ایشان باشد (مؤمنون آیات 63 و 64) به این معنا که اگر کسی خود را بیدار نکند روزی می رسد که عذاب الهی او را از خواب غفلت بیدار خواهد کرد ولی آن زمان بسیار دیر است و دیگر راه بازگشت و اصلاح و تصحیح باقی نمی ماند و ندامت و افسوس نیز سودی به حالش نخواهد داشت؛ زیرا عذاب الهی او را دربرگرفته و هیچ شفاعت و معامله ای با وی نمی شود.


کسب معلومات و آگاهی از اعتقادات تاثیر زیادی در تقویت ایمان شما دارد تا بتوانید دستورات خدا را بشناسید ولی کافی نیست. شما باید از اعمال صالح نیز کمک بگیرید تا ایمان شما را بالاتر ببرد و زمینه عمل به دستورات دینی را در شما تقویت کند.
چند توصیه برای رفع غفلت:
1-توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است.
A} «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ {A ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» V}(احزاب، آیه 41).{V
انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد.
برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود.
قرآن کریم می فرماید: «یاد خدا دل های مؤمنان را می لرزاند و هنگامی که آیات الهی را گوش دهند، بر ایمانشان افزوده می شود»
V}(انفال، آیه 2).{V
2-توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگی خود توجه کنیم، خود را غرق در نعمت های الهی خواهیم یافت. فلسفه آفرینش این نعمت ها این است:
P}ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند{E}تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری{P
(سعدی)
انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با یادآوری لطف او، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزدیک تر کند.
3-انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم.
4- شرکت در جلسات و فعالیت های مذهبی و فرهنگی و ذکر اهل بیت(ع).
دو نکته دیگر را باید تذکر بدهم: اول آنکه استفاده از نعمت‌های خدا و لذت بردن از آنها اشکالی ندارد. اصلا خدا این نعمت‌ها را برای استفاده مومنین آفریده است. اما نکته این جا است که استفاده از نعمت‌ها باید در چارچوب قوانین و دستورات خدا باشد و از مسیر الاهی تعدی نشود.

مهدی شهریاری بازدید : 127 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (1)

چیکارکنم که دلم پربشه ازعشق بخدا؟

کسی که در همه حال خود را در محضر مولایش می‌بیند و نزد او حاضر است، همیشه مورد لطف و عنایت او قرار دارد.
البته حضور با دوری نمی‌سازد. یعنی اگر ما خودمان را در محضر حضرت رب می‌بینیم ، به اطاعتش مشغول می‌شویم و همین بندگی و اطاعت هر لحظه ما را به او نزدیک‌تر می‌سازد. پس هر نافرمانی باعث دوری است و درمان آن توبه و توسل به حضرات معصومین علیهم السلام است تا جبران ما فات بشود.
پس یک راه نزدیکی و عشق به خدا توسل و التماس به اهل بیت علیهم السلام است. البته به شرطی که واقعا قصد کنیم گناهی از ما سر نزند.
در عشق هاى حقیقى و مقدس، روح انسان صفا و نورانیت فوق العاده اى پیدا کرده، و همه چیز را جز معشوق حقیقى - که مظهر کمال مطلق است - به فراموشى مى سپارد و تحمل سختى ها و ناملایمات را براى رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه هاى عنایت و لطفش آسان مى کند و هنگامى که «در بیابان به شوق کعبه قدم مى گذارد، از سرزنش هاى خار مغیلان غمى به دل راه نمى دهد» در این بخش از حدیث قدسى، درباره واژه «عشق» بهره مند مى شویم، که آمده است: «هنگامى که بنده ام توجه به من پیدا کند، آرزو و لذتش را در ذکر خودم قرار مى دهم و هنگامى که آرزو و لذتش در ذکر من باشد، به من عشق مى ورزد و من هم به او عشق مى ورزم و هنگامى که به من عشق ورزد، حجاب میان خودم و او را بر مى دارم، (تا به مقام شهود نایل شود)». V
 }هندى، علاءالدین، کنزالعمال، ج 1، ص 433، ح 1772.{V
عشق به خداوند و اولیاى او و هم چنین عشق به ارزش هاى والا، همواره چراغ راه عارفان دل سوخته و عالمانى است که اثرهاى بزرگ علمى از خود نشان داده اند. زمزمه هاى امیرالمؤمنان علیه السلام در دل شب و دعاى پر معناى «صباح» در صبحگاهان و جمله هاى دعاى «کمیل» و راز و نیاز امام حسین علیه السلام در روز عرفه و صحیفه سجادیه و...همه این ها اثرهاى گران بهاى این عشق مقدسند!
کوتاه سخن این که، هر اندازه معرفت آدمى نسبت به معشوق بیشتر شود، عشق به وصال در او شعله ورتر مى شود؛ به اطاعت، بندگى و تسلیم در برابر خواسته هاى محبوبش تن مى دهد.
در روایتى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «خداى عزّ و جلّ فرمود: محبوب ترین چیزهایى که بندگانم به وسیله آنها به من نزدیک مى شوند، انجام عملى است که به ایشان واجب کرده ام و او با نافله به من نزدیک مى شود، تا آن که دوستش بدارم، گوشش مى شوم که بدان مى شنود، چشمش مى شوم که بدان مى بیند، زبانش مى شوم که بدان سخن مى گوید و دستش مى شوم که بدان بر گیرد».

مهدی شهریاری بازدید : 222 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

کسی که اراده اش برای ترک گناه کم است باید چه کار کند؟( یعنی زود فراموش می کند چه عهدی با خودش بسته)

 


دوست گرامی ابتدا مقدمه‌ای کوتاه برای شما عرض می‌کنم و سپس راه کارهایی عملیاتی برای شما عرض می‌کنم:
خدای متعال ما را مختار آفریده است و ما هستیم که برای خود تصمیم می‌گیریم. ما هستیم که سرنوشت خود را رقم می‌زنیم و سعادت یا شقاوت ابدی خود را تعیین می‌کنیم. اما اینجا سوالی مطرح است: چرا با این که خدا را قبول داریم و می‌دانیم همین اعمال اختیاری ما مشخص کننده عاقبت ما در سعادت یا شقاوت است و روز قیامت بازتاب و باطن همین اعمال به ما می‌رسد چرا درست انتخاب نمی‌کنیم؟ چرا باز سمت گناه می‌رویم؟
همانطور که در سوال شما هم مشخص است شما هم می‌دانید گناه چیست و هم می‌خواهید آن را ترک کنید اما چرا باز در مقام عمل موفق به ترک آن نمی‌شوید؟ با این که همه ما از روی اختیار و نه اجبار تصمیم می‌گیریم پس چرا موقع عمل به تعبیر شما یادمان می‌رود چه عهدی بسته‌ایم و یا یادمان هست ولی کشش گناه بیشتر است؟
اینجا سرّی در تصمیم گیری‌های همه ما وجود دارد که در واقع ما بر اساس آن، نحوه عمل خود را برمی‌گرینیم و مسیر انتخاب و اختیار خود را به آن سمت می‌بریم و آن این است که ما بر اساس چیزی تصمیم می‌گیریم که به آن محبت داریم. پشت تمام انتخاب‌های ما محبت و علاقه‌ای به آن وجود دارد که به صورت اتوماتیک و خودکار ما را به سمت خود می‌کشد.
خوب عنایت کنید: شما باید خوب این مطلب را متوجه شوید تا بتوانید واقعا به جواب سوال خود برسید و در واقع خود را درمان کنید: آن محبت واقعی‌ای که در دل ما جا گرفته است مسیر انتخاب‌های ما را رقم می‌زند. در تمام کارها نیز این مطلب صادق است و اختصاص به ترک گناه ندارد. مخصوصا آنجا که ما خودمان را تحت اشراف کسی نمی‌دانیم و یا در شرایطی که فرصت برای دقت و تامل در انتخاب وجود ندارد یا اینکه ما تنها هستیم و خودمان را تنها می‌دانیم، آن محبت که در دل ما جا گرفته باعث رفتارهایی از ما می‌شود و همان محبت مسیر انتخاب ما را رقم می‌زند.
اگر خوب این مقدمه را متوجه شده باشید به این نتیجه خواهیم رسید که برای ترک گناه باید مبدا میل را عوض کرد و به جای محبت گناه، محبت تقوا و خدای متعال را جایگزین آن کرد. در واقع تا هنگامی که به دستورالعمل مشخصی در مسیر تغییر این محبت حرکت می‌کنیم باید کارهایی را نیز برای تقویت اراده انجام دهیم تا در بزنگاه‌هایی که برخی از آنها ذکر شد پایمان نلغزد. همان طور که گفتم اگر محبت گناه در دلمان نباشد دیگر به صورت خودکار و اتوماتیکی سمت گناه نخواهیم رفت.
اما برای تقویت اراده به چند دستورالعمل زیر عمل کنید:
1- یک کار کوچک انتخاب کنید و هر روز در زمان مشخص به آن عمل کنید. مثلا هر روز راس ساعت 8 به خدمت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام سلام بدهید و فقره سلام زیارت عاشورا را بخوانید. یا ساعت 11 صبح،50 صلوات به وجود ولی عصر ارواحنا فداه هدیه کنید. مداومت شما تحت هر شرایطی به این کار باعث تقویت اراده شما می‌شود. اقلا این کار را باید تا یک سال ادامه بدهید.
2- دفترچه یادداشتی تهیه کنید و هر شب قبل از خواب اعمال روز خود را محاسبه کنید. بابت کارهای خوب و انجام به موقع واجبات خدا را شکر کنید و از بابت گناهان استغفار کنید و تصمیم بگیرید دیگر سمت آن نروید. حتما این کار را انجام دهید و در همه حال و در همه جا آن دفترچه یادداشت را همراه داشته باشید و به هیچ وجه این محاسبه را ترک نکنید.
3- خوردن بیش از حد نیاز بدن، خواب زیاد و حرف زدن بی‌جا و زیادی، دشمن و نابود کننده اراده است. اگر به این موارد مبتلا هستید باید برای هر کدام برنامه ریزی خاصی کنید تا آنها را به اختیار خود در آورید. تا زمانی که انسان بر سر سفره غذا با دیدن غذاهای رنگارنگ، مثلا سفره مهمانی یا عروسی دیگر اختیار نداشته باشد و خود را خفه! کند یا در یک روز تعطیل که کار یا کلاس ندارد تا می‌تواند بخوابد یا هر چه به زبانش آمد و لو حلال بگوید؛ قدرت تصمیم گیری و اراده‌اش بسیار ضعیف خواهد بود. حتما در مورد هر یک از این سه موضوع تفکر کنید و راه و منش صحیح را بیابید.
فعلا همین میزان از دستورات برای تقویت اراده کفایت می‌کند. إن شاء الله یک سال دیگر، پس از عمل به این دستورات نتایج آن را به ما اطلاع دهید. اگر ابهام یا سوالی نیز در این موارد دارید با ما در میان بگذارید.
اما برای آنکه محبت غیر خدا از دل ما بیرون رود و محبت الهی جای آن را بگیرد؛ که همان طور که بیان کردم ریشه تمام کارهای اختیاری ما در همین محبت نهفته است و ما بر اساس آن تصمیم گیری می‌کنیم به این دستورات عمل کنید. دقت دارید که گناه کردن نشانه این است که محبت گناه در دل ما وجود دارد و در واقع قلب ما بیمار است و باید با دل دادن به خدا در مسیر بیرون کردن محبت غیر خدا تلاش نماییم.
1- حتما مقید باشید در مجالس اهل بیت علیهم السلام و مجالس دعا شرکت کنید. حتما منبر این مجالس را از دست ندهید و قدر شرکت در مجالس روضه را بدانید. نورانیت این مجالس تأثیر عمیقی در الگو برداری از اولیای دین دارد و باعث می‌شود انسان از هر آنچه با اهل بیت علیهم السلام در تعارض است بدش بیاید. در واقع سعی خواهد کرد خود را به شکل اهل بیت در آورد که نتیجه قهری آن دوری از گناه است.
2- در مورد دستورات مختلف دین، در مورد روش کارهای مختلف مطالعه کنید و سعی کنید شیوه زندگی خود را همان قرار دهید. تطبیق زندگی بر این روش، که در واقع می‌دانیم باعث ارج و قرب معنوی نیز است، در انسان علقه و دلبستگی‌ای ایجاد می‌کند که به کمتر از آن راضی نخواهد شد. مثل آداب خواب، آداب خوراک، آداب معاشرت و دوستی و ...
3- حتما مرجع تقلید داشته باشید و کارهای خود را مطابق فتوای ایشان انجام دهید. تقیّد به این موضوع بسیار مهم است. تقیّد به این نوع رفتار انسان را متشرع و خدایی بار می‌آرود و باعث نشاط معنوی در انسان می‌شود که آثار زیادی در زندگی خواهد داشت.بررسی این آثار از موضوع بحث ما خارج است.
4و5 - در هنگام عصبانیت و در خلوت‌های خود، همچنین هنگامی که فکر می کنید کسی از نوع رفتار شما بازخواست نخواهد کرد، تقوا را رعایت کنید. یعنی خدا را ناظر بدانید و برای رضایت و خشنودی او دستورش را اطاعت کنید.
این نکته بسیار مهم است: حرکت در مسیر رضای الهی که در واقع منجر به اخلاص در عمل می‌شود، تأثیر بسیار زیادی در محبت الهی دارد. اخلاص مایه برکت در مسیر الهی است و محبت خدا را در دل انسان می‌پروراند.
6- گناه دور کننده انسان از خدا و محبت خدا است. هر چیزی که گناه است در واقع سمّی است که جان ما را از محبت خدا تهی می‌کند و ما را در آغوش شیطان جای می‌دهد. باید در مورد آثار تک تک گناهان فکر کرد و بلایی که انسان را از جانب آن تهدید می‌کند شناخت.
7- یاد مرگ را فراموش نکنید. یاد مرگ و حالات انسان از هنگام جان کندن تا برپایی قیامت، انسان را هوشیار می‌کند که چه باید بکند و چه نباید بکند.
به همین میزان اکتفا می‌کنم. حتما بعد از اینکه چند بار با دقت این متن را مطالعه فرمودید، از آن نکته بردادی فرمایید و اقلا روزی یکبار آنها را یادآوری کنید. مؤید باشید.

مهدی شهریاری بازدید : 119 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (1)

سلام بالاترین مرتبه ایمان چیست؟


به نظر می رسد اصحاب امام حسین ع بالاترین درجات ایمان را داشتند و رسیدند. روی این حساب می شود گفت بالاترین درجه ایمان از آن کسی است که حاضر است با جان و مال در راه خداوند و حفظ دین خدا فدا شود. اصحاب امام حسین ع می دانستند که اگر بمانند همه کشته می شوند و ایستادند و ولی خدا را تنها نگذاشتند و شهید شدند و دین خدا را حفظ کردند و به بالاترین درجه ایمان رسیدند. موفق باشید.


 


من نماز و سبک میشمارم بعضی اوقات میخونم بعد ترکش میکنم خیلی سعی کردم درستش کنم ولی نشد شما بگین من چکار کنم تا پیوسته و مرتب نماز بخونم؟


دوست گرامی. نماز بزرگترین یاد خدا و مهمترین عامل جلب فیوضات الهی است. همانگونه که گناه مانع ریزش فیض خدای متعال بر بنده است، دعا و نماز از عوامل مهم جلب این فیوضات است. انسان از نظر روحی نیازمند تعالی و تغذیه است که اگر به او نرسد روحش کوچک و ضعیف و بیمار می شود. گناه مانع رسیدن این تغذیه و عبادت زمینه ساز آن است. اگر دین انسان را به ترک گناه و انجام واجبات به خصوص نماز فرا می خواند برای این است که انسان از تغذیه روحی و فیوضات الهی محروم نشود و رشد کند و به کمال خود برسد.


 


لطفا بفرمایید وظیفه اصلی یک طالب علوم دینی چیست؟


دوست گرامی. طلبه و عالم دینی در حقیقت جانشین انبیای الهی است و همان وظایف را دارد، انبیای الهی رهبران دینی و اجتماعی و سیاسی جامعه بودند و هدفشان ایجاد جامعه و امت ایمانی و دار الایمان و مدینه فاضله بوده است و برای چنین جامعه ای انسان های شایسته و شهروند واقعی تربیت می کردند. وظیفه یک عالم دینی هم همین است. طلبه یعنی کسی که در سیستم رهبری جامعه قرار دارد و باید به گونه ای تحصیل کند که بتواند در این سیستم مردم و جامعه را به سوی مدینه النبی مورد نظر اسلام رهبری نماید. موفق باشید.


 


چه دعایی بکنیم تا زود اجابت شود؟


یکی از یاران امام هادی علیه السلام می گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم و عرض کردم:« به من یک دعای اختصاصی بیاموزید، آقای من. حضرت هادی فرمود:« این دعایی است که من زیاد می‌خوانم و از خدا خواسته ام هر کس بعد از من در کنار قبرم آن را خواند، خواسته‌اش را اجابت کند:
یا عدّتی عندالعُدد و یا رجائی و المعتمد و یا کهفی و السند و یا واحد و یا واحد یا قل هوالله احد و اسألک اللهم بحق من خلقته من خلقک و لم تجعل فی خلقک مثلهم احداً ان تصلی علیهم و تفعل بی کذا و کذا
ای توشه من، و ای امید و پناهگاه و تکیه‌گاه من، ای خدای یگانه! تو را به حق کسانی می‌خوانم که هیچ‌کس را همانند آنها قرار ندادی، و از تو می‌خواهم بر آنان درود بفرستی و ... در اینجا حاجت خود را بیان کن .


 


من پسری 16ساله هستم من حدود دو سال پیش در وجود خدا دچار شک شده بودم با مطالعه در این باب به اطلاعات خوبی دست یافته ام و دیگر پرسشی در مورد خدا در ذهن ندارم ولی نمی دانم چرا دلم آرامش پیدا نکرده وبا دیدن هر مکتبی حتی اگر مکتب خرافی هم باشد دچار شک می شوم چه باید بکنم؟


دوست گرامی. درزمینه خداشناسی اگر انسان بخواهد به آرامش برسد باید یقین داشته باشد. یقین است که علت آرامش می شود. الان شما ایمان دارید ولی به یقین نرسیده اید باید سعی کنید علم خود به خدا را یقینی کنید. این موضوع اولا به مطالعه نیاز دارد ثانیا به تفکر و ثالثا به عمل و عبادت و رابعا به طول زمان و پناه بردن به خدا از شر شیطان. سن شما زیاد نیست و زمان فراوانی در اختیار دارید تا ایمان خود را یقینی سازید و از شر شک خلاص گردید. شک از جهتی خوب نیست و انسان را متزلزل می کند و از جهتی هم راه رسیدن به یقین است و خوب است. تا انسان در چیزی شک نکند برای رسیدن به یقین تلاش نمی کند.


در مورد خدا به این موضوع توجه داشته باشید که ذات خدا همان ذات وجود است. آیا شما می توانید در وجود شک کنید. شک در وجود بی معنا است. وجود جهان، وجود خود شما، وجود طبیعت. وجود کهکشان ها. جهان و اشیاء ظهور وجود است و منظور از خداوند همان متن وجودی است که به صورت انسان و جهان ظهور کرده است. خود وجود و وجود داشتن اصلا قابل شک نیست و اگر کسی در وجود خدا شک می کند به دلیل این است که ذات خدا را نمی شناسد. یعنی نمی داند خدا همان اصل وجود جاری و ساری و بی نهایت هستی است. خیال می کند خدا مانند مظاهر و مخلوقات است که در زمان و مکانی هستند و در زمان و مکانی می شود که نباشند. مظاهر می توانند ظهور کنند یا نکنند. اما در مورد وجود این تصور باطل است. وجود ذاتش هستی است و ذات هستی با نیستی تناقض دارد و جمع نمی شود، پس نمی توان گفت: هستی می شود که نیست شود؛ چون لازم می آید که دو نقیض یعنی هستی با نیستی جمع شود و این محال است. کسی که می داند خدا وجود است هرگز شک در او راه پیدا نمی کند چون شک در وجود محال است.




 اگر شخصى بخواهد طى الطریق کند باید چکار کند؟


دوست گرامی. کسی خواهد طی طریق الی الله کند باید خود را برای طی کردن دو مرحله مهم و اساسی آماده کند. یکم. راه عقل است که گردنه راه خدا است. سلوک عقلی یعنی مستند سازی تمامی افکار و اخلاق و اعمال زندگی به حجت شرعی و عقلی. یعنی انسان کاملا مطیع خدا شود و برای موضع گیری هایش حجت داشته باشد  برای کسب رضایت الهی کوشش کند. دوم. راه دل و عرفان است. راه دل با محبت و عشق طی می شود. یعنی علاوه بر تکیه بر عقل، عاشق خدا هم باشد و کارهایش مستند به عشق و محبت و دوست داشتن خدا گردد. هر کاری که خدا دوست دارد انجام دهد و اگر نداشت ترک کند.


 


اینکه اسلام انقدر به علم ارزش میده،منظور فقط علم دینه و معارف قرآن؟ یا درسی که من هم می خونم «مهندسی» از نظر اسلام ارزش داره؟ یعنی من میتونم درس بخونم به خاطر خدا؟


دوست گرامی. ارزش علم منحصر به دین نیست. اصولا خود موضوعات ارزش ذاتی ندارند؛ ممکن است کسی علم دین بخواند ولی برای دنیا و یا علم دانشگاهی بخواند ولی برای خدا. چیزی که به علم یا عمل انسان ارزش می دهد انگیزه و نیت است. هر کاری برای خدا و خدمت به اهل ایمان باشد ارزش مند است. امروز دانشمندان هسته ای ما ترور می شوند. این نشان می دهد دشمن امروز از این ناحیه احساس خطر می کند. اگر ارزش نداشت دشمن آنها را ترور نمی کرد. همین عزیزان امروز باعث عزت اسلام هستند. علم دین برای هدایت دینی است و علوم مادی برای گذران زندگی در این جهان و هر دو مورد نیاز انسان و  اسلام است.

مهدی شهریاری بازدید : 129 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

خدا آدماى بد یا گناه کارم دوست داره باهاشون هست تنهاشون نمیزاره من آدمه خوبو بى گناهى نیستم ناخالصى دارام خیلیام هستن که مثل منن میخوام بدونم خدا مارم دوست داره فراموشمون نمیکنه؟


 مهربانی و دلسوزی او چنان است که حتی راضی نمی­شود، بنده گنهکار و خطاکار نیز آبرویش ریخته شود و نزد فرشتگان بی­آبرو شود. او خود در حدیثی قدسی می­فرماید: اگر کسانی که از من روی برمی­گردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه دارم، هر آینه از شوق جان می­سپردند. این حدیث به خوبی نشان می­دهد که خدا چقدر نسبت به بندگان گناهکار خود رئوف است و چقدر به آنها علاقه دارد.
با این توضیح معلوم است که خدا حساب شخصی را که اغفال شده و درگیر احساسات شده، یا در اثر تربیت نادرست یا محیط اجتماعی فاسد، به راه نادرست کشیده شده، از سایر افراد جدا می­کند. با آنها به گونه­ای دیگر برخورد می­کند. پس ما نباید بیش از حد معمول نگران باشیم.
البته خدا خود، حجت را بر افراد تمام می­کند و حتی نسبت به جوانهایی که در ظاهر می بینیم اغفال شده­اند، با وسیله­های مختلف آگاهی بخشی می­کند. خود او فرموده: «إن علینا للهدی». هدایت انسانها برعهده ما و وظیفه ماست. این انسان است که با اختیار خود گاه به راست می­آید؛ و گاه عصیان می­کند و گمراه می­شود.
به هر حال عذابهای افراد، نسبت به آگاهی است که آنها از نادرستی کارشان داشته­اند و نسبت به شرایطی است که در آن به سر می­برده­اند و فشارهایی است که بر روی آنها بوده است.





بنابراین جای هیچ نگرانی نیست که خدا جای حق نشسته است و خود فرموده: «لا یُظْلَمُونَ نَقیراً» در قیامت حتی به اندازه ذره­ای در حق کسی ظلم نمی­شود.( نساء، آیه 124)
برای اینکه چنین افرادی از رحمت خدا مأیوس نشوند کافی است نگاهی اجمالی به آیات قرآن بیاندازند، تا متوجه شوند چقدر تأکید شده که خداوند بخشنده و غفور است. در قرآن تنها بیش از صدبار دو صفت غفور و رحیم در کنار هم ذکر شده­اند. همینها برای امیدواری بدترین گناهکاران روی زمین کافی است. لطفا به داستان زیر و چند آیه از قرآن که در ادامه می­آوریم توجه فرمایید:
- جابر بن عبدالله انصاری نقل می­کند: زنى نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی­دهد، خدا حتما توبه او را قبول می­کند و از او در می­گذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (مستدرک‏الوسائل ج 12 ص 131 باب 87)
- سوره نساء آیه 116: « إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً ترجمه: خداوند، شرک به او را نمى‏آمرزد (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏آمرزد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است.
- سوره زمر، آیه 53: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»
ترجمه: بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
اینها تنها قطره­ای از دریای بیکران رحمت خداست و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
البته شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه می‌بافد و جای فلسفه به ما قالب می‌کند که خیال می‌کنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی می‌کند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد می‌کند که گاه او را فرشته یا پیامبری می‌بینیم که ما را به سوی خدا می برد. هم? اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند. تمام تلاش خود را می‌کند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار می‌دهد.



 


شیطان روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام داده‌ایم را مکرر به یاد ما می‌آورد تا آیینه دق‌مان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ می‌کند که حتی فکر می‌کنیم از هیچ راهی نمیتوان این بی‌آبرویی در درگاه خدا شست! خوب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز الست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات برایمان می‌افتد احساس می‌کنیم خلاف وعده‌ای که به خدا دادیم عمل کرده‌ایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان می‌آید.


شیطان اینگونه القا می‌کند که احساس کنیم رابطه‌مان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته. اما تا به حال درمحبت یک مادر به فرزند, دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند. کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است. غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر می‌داند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد. وسوسه‌ها، روی بازگشت به خانه را از او می‌گیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید. محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان, از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید, فطرتی داد که خداخواه است, عقلی که چراغ راه است, پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند.


 او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم. ما آدما هر کاری دوست داریم می‌کنیم، با اینکه غرق این نعمت بینهایتم. اما او بی خیال اینهمه خاکی رفتنهای ما، منتظر می ماند. شما که خوبید اما امثال من حتی اگر تا آخرین نفسها هم با شیطان همقدم باشیم او ناامید نخواهد شد. غروب عمر که می رسد، می‌بیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش می‌گیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد... نیامدی.
- دوست عزیز، آیا می توان لحظه ای از این وجود سراسر محبت، ناامید شد؟ آیا لحظه ای می توان دوری از او را تحمل کرد؟ آیا هیچ بنده‌ای برای او غریبه خواهد شد؟ آیا ... ؟ مراقب باشید شیطان با این توجیهات، از حلقه دوستان خدا بیرونتان نکند.
- پرسشگر گرامی حال با توجه به این مطالب به نظر میرسد مشکل اصلی شما در حال حاضر احساس تان نسبت به گناه است. البته حساسیت و دل نگرانی شما در مورد اعمالی که قبلا داشته اید و به اعتقاد شما ناشایست و خطا بوده است، بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی در شما است. این گونه نگرانی ها و اندوه ها نسبت به خطاها و سستی ها به ویژه در یک جوان بیانگر لطف خداوند و عنایت او به شما است و حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن ،امری مطلوب و پسندیده است، ولی به شرط آن که از حد و اندازه معمول تجاوز نکند و به صورت احساس افراطی گناه که مانع شیطانی بر سر راه تکامل انسان است، در نیاید. معیار این مرز شکنی این است که این حالت شما را از زندگی عادی خود باز ندارد و به زندگی شما آسیب نرساند و وسواس گونه شما را از رسیدن به اهداف متعالی باز ندارد.
هدف از ندامت و پشیمانی از برنامه ها و کارهای گذشته و غصه دار بودن این است که چنین اشتباهی در آینده تکرار نگردد و خطاها و کاستی های گذشته را با عزم و اراده ای مستحکم در آینده جبران نماییم و با عبرت آموزی از گذشته و دستیابی به عوامل خطاهای گذشته، راه آینده را با استواری و صلابت بپیماییم و به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت نائل گردیم. ولی اگر غصه و تأسف و اندوه برگذشته، افق آینده را در نظر ما تیره و تار سازد و پای رفتن و حرکت ما را سست نماید این دور شدن از هدف و تسلیم دام شیطان شدن و از چاله به چاه افتادن است. خداوندی که خالق و آفریننده ما است و از ضعف و ناتوانی و جهالت ما از همان ابتدای افرینش و قبل از آن آگاه بوده و می دانسته ما انسان های خدا باور و معتقد به او دچار لغزش و خطا می شویم و گاه گاهی در دام خدعه و فریب شیطان می افتیم،و لذا بابی به نام توبه رافرا روی ما گشوده است و ما را دعوت نموده که بعد از لغزش و افتادن با توبه و پشیمانی و عذرخواهی بلند شویم و قد راست نماییم و عجز و نیاز را به پیشگاه او ببریم و رشته اتصال بین خود و خدا را که با گناه و خطا پاره کرده ا یم دوباره گره بزنیم و با آب اشک و توبه، چهره خویش را از گناهان بزداییم و او وعده پذیرش توبه و آمرزش داده است.
حال اگر انسانی دچار خطا و گناه گردید و متوجه خطای خود شد و پشیمان و نادم گردید وعذر تقصیر به پیشگاه با عظمت خداوند آورد، ولی به آمرزش و لطف حق اعتمادی نداشت و تصورش این بود که مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است که وعده های الهی را باور نکرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحیم بودن نشناخته و یا گناه خود را که با همه بزرگی محدود است بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهی که بی حد و بی کرانه است می بیند.
- آیا شما تصور می کنید همه بندگان خوب و لایق خداوند که به مقام قرب او رسیده اند و سر بر آستانه با عظمت او ساییده اند همگی از ابتدای عمر، پاک و بی خطا و بی جرم بوده اند؟ خیر، این ویژگی تنها مخصوص بندگان معصوم خداوند یعنی انبیا و اولیا(ع) است و دیگران کم و بیش از خطا و اشتباه در برهه ای از دوران عمر خویش و به ویژه دوران نوجوانی و جوانی که دوران اوج غریزه و غلبه سستی قدرت و نیرو در انسان است، دچار خطا و اشتباه و گناه بوده اند.


بزرگانی مثل فضیل بن عیاض و بشر حافی و افراد فراوان دیگری که عمری را در فساد و آلودگی و گناه به سر بردند ولی بالاخره لطف حق و هدایت الهی شامل حالشان گردید و نه تنها خود راه هدایت را یافتند بلکه راهنمای دیگران در ظلمت ها و تیرگی ها شدند و با جبران گذشته و پا گذاشتن در جاده بندگی، پله های قرب حق را پیمودند و در مقام صدق و راستی و در جوار خداوند آرمیدند، الگوها و نمونه های روشنی برای ما می باشد که مراقب باشیم از راهی که فکر می کنیم درست و مطلوب است و ناخواسته در دام شیطان گرفتار نگردیم و آینده مان را به سرنوشت گذشته مان دچار نسازیم. به لطف و عنایت و رحمت و پرده پوشی و مغفرت الهی ایمان بیشتری داشته باشیم و به وعده های حق و بشارت های او خوش گمان تر باشیم که خداوند همان گونه که درباره او گمان می کنیم با ما رفتار می کند و او را همان گونه که تصور می کنیم می یابیم. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ((و لا تیائسوا من رحمه الله ، یعنی از رحمت خدا نا امید نشوید...))
به قول شاعر: این در گه ما درگه نومیدی نیست == صد بار اگر توبه شکستی باز آی
در مورد توبه باز هم میگوئیم، که خداوند متعال توبه را قبول می کند و شما هم وقتی گناهی را ترک می کنید و پشیمان هستید خداوند متعال توبه شما را قبول کرده و شما را دوست می دارد. إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ (البقرة : 222 )
خداوند توبه افرادی را که صدها برابر شما گناه کرده اند را در یک چشم به هم زدن می بخشد و به جمال و جبروت او هم خدشه ای وارد نمی شود شما فکر می کنید گناه شما از رحمت خدا بزرگ تر است ؟ و یا گمان می کنید که رحمت خدا تمام شدنی است؟
- آری! انسان گنه کار وقتی به گذشته خود نگاه می کند می بیند خراب کرده است، وقتی آینده خود را می نگرد می بیند شعله های غضب الهی صورت او را می سوزاند و اما وقتی به خداوند متعال نگاه می کند می بیند خدا دست دوستی به سوی او دراز کرده است ، منتظر بنده ایستاده، آماده است تا او را ببخشد، نه فقط بخشنده است و از گناه او می گذرد بلکه مهربان هم هست یعنی بعد از بخشش بنده را تحویل هم می گیرد. خیلی ها شاید انسان را ببخشند ولی بعد از آن با انسان مهربانی نمی کنند ولی خدا اینگونه نیست. فرمود: یا داود لو یعلم المدبرون عنّی کیف انتظاری لهم و رفقی بهم و شوقی إلى ترک معاصیهم لماتوا شوقا إلیّ و تقطّعت أوصالهم من محبّتی‏( المحجةالبیضاء ج : 9 ص : 62) ای داوود! اگر پشت کننده گان به من بدانند من چگونه منتظر آنها هستم و چگونه با آنها همراهی می کنم و چه قدر اشتیاق دارم که آنها گناهان را ترک کنند از شدت شوق دیدار من می مردند و اعضای آنها از شدت محبت به من از هم جدا می شد.
انصاف نیست، ناامیدی از این وجود سراسر لطف و مهربانی.
- امااینکه خدا بنده هایش را دوست دارد ؛ چون خالقشان است ، بند گان خدا جلوات ذات او هستند :
در خصوص محبت خدا به مخلوقاتش گفته می شود که این محبت نشأت گرفته از محبت خداوند به ذات خودش است زیرا خداوند خلائق را خلق کرد تا شناخته شود و چون ذات اقدسش محبوب اصلی خودش است و ذاتا خودش را دوست دارد و همین محبت است که محبت اصلی است لذا تمام آثار خودش را دوست دارد این در خصوص ما انسان ها هم صدق می کند انسان ها هم به آثار خود عشق می ورزند،کسی اگر محب کسی شود هر چیزی که با آن محبوب در ارتباط است را دوست می دارد مثلا انسان چون خودش را دوست دارد لذا اثر خود را هم دوست دارد مثلا نقاشی خود را دوست دارد چون اثر خود اوست. یا گفته اند مجنون روی پای سگی را بوسه می زد. علت را پرسیدند: جواب داد که این سگ روزی از کوچه لیلی گذر کرده است.
پس خداوند چون ذات خودش را دوست دارد آثار خود را نیز دوست دارد. در آیه 54
سوره مائده ذات اقدس اله می فرماید: یحبهم و یحبونه این آیه شریف نیز اشاره به محبت خداوند به بنده های خاص خود می کند که در این جا ابتدا محبت خود را به مخلوقات بیان می کند و بعد محبت مخلوقات به خودش را که این محبت همان محبت الهی و عشق اکبر در نظر صدرا است که طبق نظر ملاصدرا این مقام یحبونه مخصوص بنده های دارای رتبه های عالی اند و فانی در ذات اقدس احدیت می باشند. پس خداوند بنده هایش را دوست دارد و این دوست داشتن بنده هایش به خاطر آیات و اسماء بودن آنهاست .
- جلوه های محبت حضرت حق به بندگان :
1)
بنده نوازی خدا: در ارشاد القلوب است که خداوند به موسی(ع) می فرماید: عبدی أنا و حقی لک محب فبحقی علیک کن لی محبا خداوند می فرماید: بنده من به حقی که تو بر گردن من داری من تو را دوست می دارم پس به حقی که من بر تو دارم تو نیز مرا دوست بدار. خداوند به بنده هایش ابراز محبت می کند . این حدیث برای اهلش بسیار عظیم است.
مرحوم دولابی می فرماید: خدا بی نیاز مطلق است. او باید ناز کند و ما باید نیاز نشان بدهیم. او باید ناز کند و ما باید نازش را بخریم اما خدا برعکس عمل می کند، ما ناز می کنیم و خدا ناز ما را می خرد، ما نیازمند نوازشیم، خدا نوازش می کند. از این حدیث بوی نوازش می آید.
2)
حدیث قدسی: در حدیث قدسی دیگری آمده است که خداوند می فرماید: اگر بنده هایی که به من پشت می کنند بدانند که چقدر به آنان اشتیاق دارم از شوق خواهند مرد.
3)
حتی فرعون: فرعون لحظات آخر هر چقدر به موسی استغاثه کرد موسی جواب نداد. خداوند به موسی فرمود :
موسی تو به فرعون جواب ندادی چون او را خلق نکردی اگر او به من استغاثه می کرد دستش را می گرفتم و به فریادش می رسیدم.
4)
شدت محبت خدا به مخلوقاتش: یک نفر به محضر پیامبر اکرم رسید. بقچه ایی همراهش بود آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است. گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شماآمدم. در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنارآن چند جوجه است. آنها راگرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هرجا می روم، مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند. بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد. شخص گفت: یارسول الله مادر این جوجه ها با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم. پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد! حضرت فرمودند: مهر و محبت خداوند متعال به بندگان و مخلوقاتش هزار مرتبه از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.
این محبتی که درعالم هست تنزلی از محبت عالم والاست لکل حق حقیقه هرحقی دراین عالم حقیقتی در عالم بالا دارد. محبت بقدری مهم است که فرمودند: اگر بین مأمومین و امام جماعت محبت نباشد نمازشان از سقف بالاتر نمی رود.
- چطور می توان محبوبیت بیشتری نزد خدا پیدا کرد؟
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد. عرض شد که علت خلق مخلوقات پیدایش انسان عارف است و براساس این آیه همانطور که حضرت استاد جوادی آملی فرمودند: وظیفه ی انسان کامل ترسیم هندسه ی محبت است.
مرحوم دولابی می فرمود: در باب محبت ، زبان هم تأثیر دارد. به خودت تلقین کن که خدا من را دوست دارد. و قرص و محکم واستوار بگو. اگر دوست نداشت خلق نمی کرد و به خودت تلقین کن آن وقت می بینی در به روی تو باز می شود .
اکنون جای این سؤال است که آیا خداوندی که بنده هایش را دوست دارد؛ آیا همه کارهایشان راهم ،دوست داشته باشد؟ خوب وبد؟! یعنی فرقی بین کار خوب وبد نیست؟! پس باید چه کرد؟ مسلم است که برای دستیابی به رحمت ومغفرت الهی باید زمینه جلب رحمت را ایجاد کرد وآن از طریق توبه وبازگشت از کارهای ناشایست است. توجه داشته باشید که تنها گناهی که گناهی بزرگتر از ان نیست و هرگز بخشوده نخواهد شد و مرتکب ان در اتش دوزخ گرفتار خواهد شد ناامیدی از رحمت و بخشایش پروردگار مهربان است.


ما در روایتی می خوانیم که اگر یزید توبه می کرد و به سوی خدا باز می گشت خداوند گناه او را که به نظر ما بزرگترین گناه است را می بخشید اما خداوند توفیق اینکار را از او سلب کرد. توجه به این نکته موجب تسکین قلب مجروح شماست که: چون ذات انسان از جواهر علوی است خداوند بشدت ذات انسانها را دوست دارد و می خواهد که هر کس به سرمنزل مقصود برسد و سعادتمند گردد لذا اعمال و گناهان را از ذات جدا می داند و می گوید ای انسان ی که اعمال گناه آلود انجام داده ای، این اعمالت را از خودت جدا کن و بر زمین بگذار و آنگاه به سوی من بیا و در آغوش محبت من جای بگیر و ایه ی شریفه ای که می فرماید خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد نیز در همین راستا وارد شده است.

مهدی شهریاری بازدید : 569 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

همانطور که خودتان می دانید اساسا کسالت یا تنبلی یکی از آسیب های اخلاقی و انسانی است که کوتاهی و ضعف همت از آثار و نتایج آن به شمار می رود. افراد تنبل واهمال کار که در واقع دچار یک آسیب روانی شده اند و به عادت ناپسند تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگاری در کارها و وظایف محوله خو کرده اند، معمولا از همت پایینی برخوردارند. این عادت که در نزد بیشتر مردم رایج است، یکی از آسیب های روانی محسوب می شود و بنا بر آماری که برخی از روان شناسان در این زمینه ارائه کرده اند 95 درصد مردم به نوعی به این مشکل مبتلا هستند (آلبرت آلیس و ویلیام جیمز، روان شناسی اهمال کاری، محمد علی فرجاد، تهران، مؤسسه امید، 1375، ص 9).




در آموزه های دینی ما نیز به مسأله تنبلی و اهمال کاری توجه خاصی شده است. امام باقر(ع) می فرماید: تنبلی و بی حالی به دنیا و آخرت شما ضرر می زند (بحار، ج 78، ص 180)و نیز در حدیث دیگر می فرماید: من از کسی که در کارهای دنیا تنبلی می کند، بدم می آید زیرا کسی که نسبت به کارهای دنیا تنبل باشد، نسبت به کارهای آخرت تنبل تر خواهد بود (فروع کافی، ج 5، ص 85). در حدیث دیگری امام علی(ع) می فرماید: هر کس سستی و اهمال کاری را پیشه خود کند وظایفی که بر عهده اش گذاشته شده ضایع می شود (بحار، ج 73، ص 160).
تنبلی و سستی در کارها آنچنان نکوهیده و زشت است که در دعاهای زیادی که از معصومین(ع) رسیده درمان آن از خداوند خواسته شده و از ما خواسته شده تا از شر آن به خدا پناهنده شویم (میزان الحکمه، ج 8، ص 396، باب 3491).
اما برای درمان این مشکل لازم است علل و ریشه های آن را بررسی کنیم؛ زیرا اگر بتوانیم ریشه مشکل را بیابیم درمان آن آسان خواهد شد. روان شناسان عوامل زیادی برای این آسیب روانی ذکر کرده اند که دردو دسته کلی قرار دارد:
الف) آسیب ها و ناهنجاری هایی که مربوط به درون شخص است مانند: خودکم بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال طلبی وسواس گونه، اشتیاق به لذت جویی کوتاه مدت، فقدان قاطعیت و عدم اعتماد به نفس.
ب) آسیب هایی که در ارتباط با دیگر اشخاص و یا محیط اطراف فرد خود را نشان می دهد مانند نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، اهمال کاری و پرخاشگری انفعالی و برچسب زدن به این و آن (دکتر مرتضی آقا تهرانی، مجله معرفت، ش 64 ، ص 40).
عوامل فوق کما بیش در افراد اهمال کار و تنبل به چشم می خورد که افراد باید به تدریج سعی در رفع آنها نمایند. ما در اینجا با توجه به این عوامل به بعضی از راهکارهای نظری و عملی برای درمان تنبلی اشاره می کنیم :
1- قدرشناسی از فرصت های به دست آمده: گاهی افراد اگر گذر زمان و فرصت های پیش آمده را درک نکنند و به ارزش بی بدیل وقت توجه نکنند، به راحتی آن را از دست می دهند. به طور مثال کسب علم و دانش و بالا رفتن از نردبان ترقی همیشه برای انسان میسر نمی شود. پس اگر شخصی فرصت آن را پیدا کند ولی به اهمیت و ارزش واقعی آن واقف نباشد، ممکن است آن را با تنبلی و بی حالی به راحتی از دست بدهد و زمانی حسرت آن را بخورد که هیچ سودی نداشته باشد که فرمودند: ضایع کردن فرصت ها نتیجه ای جز غصه ندارد(بحار، ج 71، ص 217). مسلما فهم و درک ارزش وقت و فرصت های به دست آمده، افراد را از تنبلی و اهمال کاری باز می دارد.
2- تلاش در ایجاد انگیزه: بسیاری از موارد تنبلی و اهمال کاری به خاطر نداشتن انگیزه کافی است و همین مسأله باعث بی حالی و تنبلی شخص در انجام کارها و وظایف محوله می شود. اگر انگیزه کافی در ما وجود نداشته باشد در انجام وظایف واجب هم سستی می کنیم. بنابراین بر ما لازم است با توجه به نتایج و ثمراتی که ازانجام کارهایمان به دست می آوریم در خود ایجاد انگیزه کنیم، به طور مثال در آموزه های دینی نکات جالبی برای ایجاد انگیزه در افراد نسبت به انجام وظایف شرعی بیان شده است. مثلا در روایتی آمده است که شما خود را در دنیا مانند غریقی بدانید که برای نجات خود تلاش می کند (بحار، ج 90، ص 307). یقینا کسی که دنیا را چون دریایی پرتلاطم می بیند و ساحل نجات را ایمان به خدا و انجام دستورات دینی می داند، هرگز تنبلی و سستی در کارش پیدا نمی شود.
3- تعیین وقت معین برای هر کار: افراد باید برای هر کاری قبل از انجام آن وقت معینی در نظر بگیرند تا در آن وقت و فاصله زمانی کار انجام شود. اگر وقت هر کاری از قبل مشخص نشود، ممکن است انسان در انجام آن امروز و فردا کند. مثلا یک کشاورز اگر نداند زمان کاشت، داشت و برداشت محصول محدود است، یا به آن بی توجه باشد، هرگز نمی تواند محصول خوبی به دست آورد.
4- تعیین دقیق تاریخ تحویل: برای انجام هر کاری لازم است شخص با توجه به امکانات خود تاریخ دقیق پایان کار را مشخص کند.
5- استفاده از فن جزء جزء کردن: کار خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کنید تا بتوانید بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآیید. به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشی به حساب آورده و پس از انجام هر بخش، پاداشی مناسب برای خود در نظر بگیرید سپس به انجام مسایل بخش ها بپردازید.
6- اولویت بندی کارها: اشخاص برای خود وظایف گوناگونی را در نظر می گیرند. هر کس باید بتواند کارهای با اهمیت تر را با اولویت اول ا نجام دهد. این تقسیم بندی شما را مقید خواهد کرد تا به کاری که فوریت بیشتری دارد بیندیشید در این مورد اگر به طور جدی در انجام آن تسریع نکنید، اهمال کاری شما در سایر امور نیز تأثیر خواهد گذاشت.
7- اقدام به کار در حد توان: گاه انسان به کاری مبادرت می کند که از حد توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در اینجا شخص با انتخاب غلط، زمینه اهمال کاری خود را فراهم ساخته است. بنابراین هر کس اول باید توان خویش را در انجام کارها درست برآورد کند و سپس کاری در خور و مناسب با توانش بپذیرد.
8- تغییر محیط: گاهی تنبلی و اهمال کاری به خاطر شرایط محیطی خاصی است که فرد در آن قرار گرفته است. تغییر و تحول در این شرایط می تواند تنبلی و بی حالی را از افراد دور کند.
9- استفاده از عهد و پیمان: گاهی لازم است برای درمان تنبلی با خود عهد ببندیم که در انجام آن کار کوتاهی نکنیم و در صورت شکستن عهد و پیمان برای خود تنبیهی در نظر بگیریم. در علم اخلاق این شیوه را مشارطه گویند که شخص برای اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادی مجدد می بندد تا که به سوی کمال سیر کند. در گفتاری حکیمانه از امام امیرالمؤمنین علیه ا لسلام در آثار پیمان آمده است: با نماز پیمان وفا ببند تا این که بر آن مواظبت کنی(نهج البلاغه، خطبه 199، ص 418).
10- هر یک از راهکارهای فوق را نوشته و خود را به انجام آن مقید سازید و به هر بار عمل امتیاز و به هر بار تخلف نیز کارت قرمز دهید بعد ببینید طی یک روز امتیازها بیشتر است یا کارتها سعی کنید روز به روز به تعداد امتیازها بیافزایید.

مهدی شهریاری بازدید : 227 چهارشنبه 12 بهمن 1390 نظرات (0)

«منشأ گناهان»
آنچه از تعالیم اسلامی و دینی فهمیده می شود این است که تمام اشتباهات و گناهان انسان ریشه در نادانی و جهل او دارند. و کسب رذائل اخلاقی نیز به دلیل عدم آگاهی و علم به تأثیرات مخرب آنها می باشد. انسانی که علم دارد خداوند در همه حال و همه جا با اوست (نحن أقرب إلیه من حبل الورید – ما از رگ قلب به او (انسان) نزدیکتریم. ق 16) و کوچکترین حرکاتش حتی با اراده و نیروی خداوند صورت می گیرد؛ لا قوّة الّا بالله (کهف 39). هرچه هست و هرچه دارد همه امانتی است که اگر در استفاده از آن کوتاهی کند مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، چطور ممکن است دست به گناه زده و موجبات سقوط خویش به درّه هلاکت را فراهم آورد؟
بطور کلی بروز جهل و نادانی به چند طریق سبب ارتکاب گناه از سوی انسان می شود که عبارتند از:





1. عدم ایمان یا ضعف آن به مبدأ و معاد و تبعات اعمال؛
2. غفلت؛
3. ضعف اراده در مقابل کوران غرایز و شهوات.
گروهی از افراد، از آن رو که اساسا انسان های بی ایمانی هستند و یا اعتقادشان از قوّت و معرفت لازم برخوردار نیست، تن به گناه می دهند. این گونه افراد علی رغم این که به زبان می گویند: خدایی هست، در مقابل هر عمل خیر پاداشی و در مقابل هر عمل شر عقوبتی است، ولی وقتی که به قلب آنها رجوع شود، خواهی دید که از ایمان خبری نیست و یا اگر اعتقادی باشد بسیار ضعیف و کم نور می باشد که آن هم آلوده به بسیاری از اوهام و خیالات و خرافات بی اساس است.
بدیهی است که چنین افرادی هنگامی که لذت ها و خوشی های زندگی دنیا را با دستورهای دینی در تعارض ببینند، نمی توانند اوامر و نواهی اولیای دین رابر خواسته های خود مقدم بدارند و از لذایذ نفسانی و حیوانی چشم بپوشند، بلکه با گفتن جملاتی مانند: « نقد را ول نمی کنم، نسیه را بگیرم » ! « چه کسی رفته و از آن دنیا خبر آورده که این حرف ها راست است » ! و از این قبیل سخنان، نفس خویش را اغنا کرده و از ارتکاب هیچ معصیتی فرو گذاری نمی کنند .
گروه دوم افراد بی بند و باری نیستند، بلکه بر عکس گروه اول، انسان های معتقد و پای بندی هستند، ولی مشکل آنها غفلت از معتقدات خویش می باشد، بدین معنا که امور ظاهری و اشتغالات معمولی و روز مره زندگی دنیا، آنها را طوری از یاد خداوند و معاد و عقوبت های اعمال زشت و ناپسند خود غافل نموده که به چیزی جز خواسته های آنی و امورمربوط به زندگی دنیا فکر نمی کنند. پیداست که چنین کسانی عملا با دسته اول - که به بی اعتقادی یا ضعف ایمان مبتلا هستند - هیچ فرقی ندارند و همان گونه که آنان به آسانی مرتکب معصیت می شوند، اینان نیز به سهولت به دام گناه گرفتار می آیند.
گروه سوم کسانی هستند که نه مثل دسته اول مشکل عقیدتی دارند که بی اعتقادی یا ضعف اعتقاد، آنها را به عصیان بکشاند و نه مثل دسته دوم مبتلای به غفلت هستند که به سبب آن به دام گناه بیافتند، بلکه هم معتقدند و هم متوجه، ولی با این همه از آن رو که انسان های سست اراده ای هستند، در صحنه تعارض دین و هوای نفس نمی توانند بر خواسته های نفسانی خویش غالب آیند و خود را کنترل کرده و از معصیت بپرهیزند. و با وجود علم به خطا و گناه، باز به راحتی در دام شیطان گرفتار می شوند.
در هر صورت برای گناه نکردن یا پیمودن راهی که به تدریج باعث استحکام صفت عدالت در انسان می شود، چاره ای جز این نیست که ابتدا با ریشه های تمایل انسان به گناه آشنا شویم و سعی کنیم این ریشه ها را در وجود خویش خنثی نماییم.
علت اصلی آلوده شدن به گناه این است که انسان اولا خود را نمیشناسد و به ارزش روح خود واقف نیست و ثانیا تأثیر گناهان بر روح خویش را نمی داند و ثالثا نیاز خود را به داشتن روحی سالم و پاک در آخرت درک نمی کند. بنابراین می توان گفت: علت کلی میل به گناه ناآگاهی و عدم باور عمیق به راهی است که دین برای سعادت انسان ترسیم می کند.
در پایان امیدواریم در تمام مراحل زندگی سربلند و پیروز باشید و با دلی پاک و خالی از گناه به عبادت خداوند بپردازید.

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
خدایا یاریم کن...... وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم.... بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم..... و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود..... بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند..... خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت..... اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت..... ولی نظرت را از من مگیر..... یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی ...آمین یا رب العالمین
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 27
  • بازدید سال : 188
  • بازدید کلی : 10,876